در وصف معــــــــــلم

به نام خدا

چیزی به نام مقدمه:دکتر شریعتی در کتاب کویر اورده است که<<عقل تکرار را نمی پسندد ولبی احساس تکرار را دوست دارد واحساس با تکرار جان می گیرد>> من هم تکرار می کنم که که معلمی شغل انبیاست.

.........چشم باز کن امشب اخرین مهلت فرار از زندان دل است جهلت را به فراموشی بسپار رنگ ابی دل خاموش خودت را به رنگ قرمز ماهی درون قلبش پیوند بزن تلاشت را پیرو قاعده پیروزی قرار بده تا از کارزاز زندگی سربلند بیرون آیی ...بوسیله ی معلم جهل تو به پایان می رسد ....حال دل نیاز به یاری دارد و راهنمایی می طلبد ...

دل یارش را در درگاه اعظم خدا می یایبد که دل ادمی به ان سوی ارامشی بی بدیل می یابد...دل راهنمایش را هم در ز این بارگاه می یابد که به راه حق هدایتش می کند..

امروزه همان شغل انبیا به راهنمایی دگر محول گشته ومیذان علم و دانش عاشقی دگر به خود می بیند .راهنمایی دلیر که جانش را همچو شمع می سوزد کهتا من تو از تاریکی جهل به نور دانش در آییم.معلم می جوشد و ما را در راه رسیدن به علم و دانش می سازد وهر چه را فرا گرفته را به ما می اموزد تا ما در زندگی پر پیچ و خم خود سربلند باشیم.به تو سلام می کنم ای معلم می خواهم از تشکر کنم و دستت را ببوسم ...با خودم فکر می کنم که تو انقدر بزرگواری که چنین اجازه به من نمی دهی !!!!پس من چه کاری انجام دهم که شایسته ی پاسداشت زحمات تو باشم ؟..در همین حال جوانه ای در ذهنم می روید که مرا به فکر فرو می برد ..اگر..اگر از راهنایی های تو کمال استفاده را کنم تو را سپاس گذاری کرده ام ..ای معلم من بنده ی تو هستم ..اگر آزردتم مرا ببخش که قدر نشناس بودم...به امید خدا پاینده باشی....

گزارش تخلف
بعدی